... و حرف هایی که در دلم ماند

تنها برای تو می نویسم گل لادن

... و حرف هایی که در دلم ماند

تنها برای تو می نویسم گل لادن

تموم شد ترانه به پایان رسیدم

سلام گل لادن !

سلام عشق رویایی من !

امشب آخرین شب ساله !

میگن امشب سال 87 تموم میشه ! - سال 87 -

سالی که بعد سه سال تونستم حرف دلم رو بهت بزنم ! - بعد از سه سال -

بعد سه سال تونستم بگم دوست دارم ، عاشقتم !

بعد سه سال تونستم خیلی حرفامو بهت بزنم !

راستش الان که دارم این نامه رو واست می نویسم خیلی دلم گرفته !

دلم از خیلی چیزا و خیلی کسا گرفته !

این روزا دیگه حوصله ی هیچ کسی رو ندارم !

خیلیا میگن تنهای تنهام ، دیگه هیچ رفیقی ندارم ! 

خیلیا اومدن و رفتن ُ خیلیا خیلی لاف زدن  

خیلیا تنهاییمو خراب کردن و خواستن جاتو بگیرن ! 

اما مگه ممکنه ؟

لادن خانوم دیوونه ی نگات این روزا از همه خراب تره !

اما هیشکی رفیق تنهاییامو نمی شناسه ، هیشکی نمی دونه خیال چشمات تنها رفیق لحظه هامه !

گل لادن دلم خونه ، نه از غربت از این خونه

دلم مثل یه مجنونه که هر شب از تو می خونه  

این روزا بیشتر از همیشه محتاج نگاتم ، کاش داشتمشون واسه پرستیدن !

من بنده ی اون دوتا چشم عسلیم !

خیلی خوشحالم که امسال سال خوبی برای تو بود از این جهت که شریک زندگیتونو پیدا کردی !

راستش این چند خطو نوشتم که مقدمه ای باشه واسه گفتن چند تا حرف !

لادن خانوم من به شما مدیونم ، به خاطر عشقی که به من دادی !

مدیونم به خاطر اینکه دنیای منو - دنیای وارونه ی منو - عوض کردی !

می خوام یه اعترافی کنم : من اونجوری که باید و شاید نتونستم حرمت عشق شما رو نگه دارم !

من اون عاشقی که لافشو می زدم نبودم

ولی به خداوندی خدا قسم می خورم که تا جون دارم عاشقتون هستم !

قول میدم که هر ترانه برای شما زاده خواهد شد !

هر روز با یاد شما و به یاد شما برمی خیزم و سر به بالین می ذارم !

امیدوارم سال آینده بهترین سال برای شما و همدم لحظه هاتون باشه !

آرزو می کنم عاشق تر از من باشه برای گل لادنم تا مبادا زبونم لال خاطر نازنینت رنجیده بشه !

فدای هر دو چشم تو بشم

تا آخر عمر عاشقتم

خیلی دوست دارم گل لادن

با آرزوی بهترین ها برای شما و مهربون همراهت

یه شهر بی ترانه هست که مقصد دل منه  

میگن تو این شهر سکوت عاشق شدن قدغنه  

 

هیچ کسی جرات نداره این جا دم از عشق بزنه           

وعده ی قلب عاشقا فقط شبای روشنه 

 

حکم کسی که دل سپرد تیر خلاص به قلبشه 

دل دادن و عاشق شدن همین دلیل جلبشه 

  

اینجا دلای آدما فقط ترانه کم نداشت                        

دروغ نگم چز یه نفر اینجا اصلا آدم نداشت  

 

اما دل در به درم این حرفا تو کتش نرفت 

تو شهر بی ترانه ها دنبال حاجتش می رفت 

 

دست خودش نبود آخه وقتی که دل سپرده بود           

وقتی که بعد دیدنش شبیه مرده شده بود 

 

محو نگاه یه نفر قدم گذاشت تو قتله گاه                  

دلش رو سر بریدنو اما هنوز محو نگاه